من در طول چند سال فعالیت خودم در آموزش بازاریابی و مشاورهی رشد کسب و کار، با مشکلات بسیار زیادی مواجه شدم که اکثر صاحبان کسب و کارهای کوچک علی الخصوص سبزی فروشهای کوچک و متوسط اصلا توجهی به این عوامل نمیکنند و جالبتر از این موضوع این است که وقتی به آنها گوشزد میکنی، باز هم هیچ توجهی ندارند و دنبال راههای خارق العاده برای افزایش فروش و رشد کسب و کارشان هستند.
تصمیم گرفتم یکی از تجربیات خودم را در مشاوره به یک کسب و کار در ۱۰ گام اصلی و خلاصه و البته رایگان را با شما به اشتراک بگذارک تا افراد زیادی بتوانند ببا جزئیات صنعت تولید سبزی خرد شده و فروش آن آشنا شوند. این مراحل بگونهای هستند که خودتان به تنهایی میتوانید پیاده سازی کنید و تکانی به کسب و کار کوچکتان دهید یا اگر در زمینه سبزی فعالیتی ندارید با این آموزش یک شغل را از ابتدا به صورت اصولی شروع کنید و در آن نسبت به دیگران موفقتر ظاهر شوید.
(البته ناگفته نماند که در مرحله اول همه چیز به شما و میزان تلاشتان بستگی دارد).
۳ سال پیش که مشغول مشاوره و همکاری با یک شرکت بودم با خانم مرادی که سرپرست خانوار بودند آشنا شدم که از اقوام موسسه بود و با کمک کمیته امداد توانسته بود یک دستگاه سبزی خردکن و خشک کن تهیه کند و مشغول به تهیه و فروش سبزیجات آماده به طبخ شود.
تا اینجای کار مشکلی وجود نداشت اما موضوع اصلی این بود که درآمد این خانم آنقدر پایین بود نمیتوانست تجهیزات جدید تهیه کند و میزان تولید را افزایش دهد یا حتی این شرایط را نداشت تا از شخص دیگری کمک بگیرد و به عنوان نیروی کار او را استخدام نماید.
با درخواست خانم مرادی که اهل شیراز بود این پروژه را پذیرفتم و قرار شد بنده ایشان را راهنمایی کنم و بعد از گرفتن نتیجه، هزینهی مشاوره را پرداخت نماید و ما اینگونه همکاری و فعالیت خودمان را باهم شروع کردیم.
گام اول: باید تحقیق کنیم ( تحقیق بازار)
با تحقیقاتی که انجام شد متوجه شدیم که رقبای خانم مرادی محصولات مشابه را با قیمت بیشتری ارائه میدهند، چون مغازه داشتند و فروشگاهشان در مکان خوب شهر بود و اجاره بالایی داشتند. غیر از این مسئله، هیچ مزیت دیگری وجود نداشت.
خودم به شخصه از این فروشگاهها خرید کردم تا از نزدیک ببینم کیفیت کار، بسته بندی، نحوه برخورد با مشتری و ارائه محصولات را به چه صورت انجام میدهند که در انتها بتوانیم برای روش کار خودمان پلن مناسبی بچینیم.
ما با این تحقیقات، متوجه چند مورد مهم شدیم که برای رشد کسب و کار میتوانستیم استفاده کنیم.
- بسته بندی
همه مغازهها محصولات خودشان را در پلاستیکهای زیپدار بسته بندی میکردند و موقع فروش هم در یک پلاستیک ساده به مشتری تحویل میدادند. همین.
۲. قیمت
قیمت محصولات خانم مرادی خیلی پایین بود و هنوز راه داشت که با بالابردن نرخ و بهبود بسته بندی و... باز هم یک مزیت رقابتی در قیمت بین خودش و رقیبانش ایجاد کند، پس تصمیم گرفتیم قیمت را افزایش دهیم.
۳. بحث تبلیغات
همه این افراد به روش سنتی فعالیت میکردند، پس شرایط خیلی عالی بود و ما میتوانستیم با استفاده از چند روش که در ادامه نوشتهایم از آنها جلو بزنیم.
۴. ارتباط با مخاطب و مشتری مداری
روش ارتباط با مشتریهاشون خیلی ساده بود و بعد از خرید کردن هیچ چیز از مشتری دریافت نمیکردند تا بتوانند محدادا با آنها در ارتباط باشند و باز هم یک نقطه قوت برای ما به حساب میآمد.
۵. خلاقیت و ایده پردازی
همه فکر میکردند که هیچ ایدهای برای این کار وجود ندارد، که این مسئله باز هم اوج شکوفایی برای ما بحساب میآمد و با چند ترفند ساده میتوانستیم حسابی به کسب و کار خانم مرادی رونق ببخشیم. با نوشتن تمام جزئیاتی که بدست آورده بودیم، وارد گام دوم یعنی هدف گذاری شدیم.
گام دوم: هدف گذاری
ما در این مرحله، خواستههای خانم مرادی را تک به تک یادداشت کردیم. ( خواستهها، چیزهایی بودند که خانم مرادی دوست داشتند بدست بیاورند).
مثل مهارتهایی که دوست داشتند یاد بگیرند یا حرفهای شوند، تجهیزاتی که دوست داشتند بخرند، جایگاهی که دوست داشتند در آینده به آن برسند و درآمدی که میخواستند بدست بیاورند.
بعد از یادداشت تمام این اهداف، در مرحله بعد جایگاهی که خانم مرادی قرار داشت را مشخص کردیم.
مثلا به واضح مهارتها، درآمد، ویژگیهای شخصی و کاری و امکاناتشان را ثبت کردیم و بر اساس منطق، زمان و شرایط فعلی، اهدافی که از قبل تعیین کرده بودیم را در سه دسته قرار دادیم.
چطور؟ بیایید بگم به شکل این کار را انجام دادم:
مثلا خانم مرادی میخواستند درآمد خودشان را از ۱.۵ میلیون تومان در ماه به ۵ میلیون برسانند یا دوست داشتند چند دستگاه خوب برای شستشو و خشک کردن سبزی بخرند که حدودا ۲۰ میلیون تومان قیمت داشت و از نظرشان دست نیافتنی بود.
یا قصد داشتند در آینده یک کارگاه بزرگ داشته باشند تا هم محصولات آماده تهیه کنند و هم یک رستوران سنتی باشد که از محصولات خودشان برای تهیه غذاها استفاده شود.
این خواستهها در سه دستهی اهداف کوتاه، هداف میان مدت و اهداف بلند مدت تقسیم بندی کردیم.
رسیدن به درآمد ۵ میلیون تومان در ماه از نظر من موردی بود که میشد در کمتر از ۶ ماه به آن رسید پس همراه با چند مهارت و هدف دیگر آن را در دستهی اهداف کوتاه مدت قرار دادیم.
خرید تجهیزات با توجه به درآمدی که قرار بود دست پیدا کنیم و همچنین هداف دیگری که در کنار آن چیده شده بود از نظر من در یک سال، یک موضوع کاملا منطقی بود پس در دسته اهداف میان مدت قزار گرفنند. یعنی اهدافی که در طول ۱ تا ۳ سال میشود به آنها دست پیدا کرد.
دسته آخر هم اهدافی بودند که نیاز به فرصت و سرمایه بیشتری داشتند، که شامل ساخت خانه، تاسیس رستوران سنتی، تاسیس کارگاه و... بود. مسلما این موارد را در دسته اهداف بلند مدت قرار دادیم. که بین ۵ تا ۱۰ سال آینده امکان دستیابی به آن را داریم.
با مشخص شدن و دسته بندی شدن اهداف وارد گام سوم پیشرفت شدیم.
گام سوم: برنامه ریزی
در این قسمت تمام کارها و مدت زمان مورد نیاز برای انجام آنها که در واقع مسیر رسیدن به اهداف بودند را کاملا واضخ و با جزئیات ثبت کردیم.
این کار باز هم بر اساس برنامهی کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت انجام شد.
مثلا بر حسب درآمد ایشان مشخص کردیم که وقتی به این در آمد رسیدند، باید فلان مهارت را یاد بگیرید یا برای رسیدن به این مقدار درآمد، باید این کارها را در یک مدت زمان خاص انجام دهید تا هدف تحقق پیدا کند.
شاید از نظرتان یکم سخت باشه ولی وقتی اهداف را به خوبی مشخص کرده باشید و پلن کاری شما واضخ باشد، انجام برنامه ریزی هم خیلی راحت است.
گام چهارم: شناخت بازار هدف
همان طور که قبلا اشاره کردهبودیم، چون خانم مرادی در ابتدای کار بودند و امکان گسترش فعالیت را نداشتند، تصمیم بر این شد که روی یک گروه خاص از مشتریها فعالیت کنیم تا هم کار بزاریابی راحت تر باشد و هم فروش راحتتر صورت بگیرد.
خانمهای شاغل شهر، انتخاب نهایی ما شدند، چون هم به محصول ما نیاز داشتند هم توانایی خرید را داشتند و هم راحتتر خرید میکردند. همچنین طبق گفته خانم مرادی اگثر مشتریهایشان را این دسته افراد تشکیل میدادند چون در شیراز اکثر خانمهای خانه دار خودشان مواد اولیه منزل را آماده میکنند.
با مقداری تحقیق از سطح درآمد و مکانهایی که میشد این مشتریها را در آنجا پیدا کرد این مرحله را هم پشت سر گذاشتیم و وارد گام بعدی شدیم.
گام پنجم: بازاریابی آنلاین
قبل از بازاریابی و معرفی محصولات، ما نیاز داشتیم که بسته بندی و چیزهای دیگری را که در ابتدا مشخص کرده بودیم را تهیه کنیم، بنابراین بودجه باید بخوبی مشخص میشد.
با کمی تحقیق و گشت و گذار، توانستیم یک بسته بندی متفاوت پیدا کنیم که هم قیمت مناسبی داشت و هم برای کار ما بدرد بخور بود، بنابر این بدون هیچ فکر دیگهای بر اساس نیازمون چند سایز مختلف را تهیه کردیم.
با استفاده از مهارت فتوشاپ یک کارت تبلیغی مناسب، یک تراکت تبلیغاتی، یک کارت مخصوص و چند مورد کوچیک دیگه براشون طراحی کردم و به مقدارهای معین چاپ کردیم تا برای بسته بندی سبزی و ... از آنها استفاده کنیم.
خوشبختانه خانم مرادی سواد داشتند و با گوشی مویابل به خوبی کار میکردند پس انجام این گام آنقدرهای هم سخت نبود.
اولین و در دسترس ترین چیزی که به دردمان میخورد و میتوانستیم به نحو احسن از آن استفاده کنیم واتساپ و اینستاگرام بود.
چند ترفند به خانم مرادی یاد دادیم تا بتوانند با کیفیت خوبی با استفاده از موبایل از محصولاتشان عکس بگیرند که نمونه کارشان باشد و خوشبختانه خیلی زود راه افتادند و توانستند به خوبی از امکانات در دسترس برای عکاسی استفاده کنند.
حالا محصولات و محتواها آماده بودند و باید به مشتری انتقالشان میدادیم.
یک گروه واتساپ و یک پیج اینستاگرام برای فروش سبزیهای خرد شده باز کردیم و نامی که باهم انتخاب کرده بودیم را روی پیج گذاشتیم تا هم حرفهای تر باشد و هم به نوعی از همین ابتدا با این اسم معروف شویم تا بتوانیم در آینده راحتتر رشدش دهیم.
چندتا بسته هدیه از محصولات خانم مرادی تهیه کردیم که شامل شیشههای کوچک از مربا، ترشی، پیاز سرخ شده و سبزیجات خشک شده با یک بستهبندی ویژه و زیبا بود.
تمام مشتریهایی که شمارشان را از قبل داشتیم و دوست و آشنایانی که با محصولات ما آشنا بودند را داخل پیج اد کردیم که حدودا ۲۰۰ نفری میشدند.
از آنها خواستیم که اگر از محصولات راضی بودند پیج را به دیگران معرفی کنند و به ۵ نفر به قید قرعه این بستهها هدیه داد میشد. در کمتر از ۲ روز تعداد فالوورهای پیج اینستاگرام به ۵۰۰ نفر رسید ( شاید از نظر شما این تعداد کم باشد، ولی ۵۰۰ نفر مشتری آماده که محصولاتتان را میخواهند، برای این کسب و کار یک عدد خیلی خوب به حساب میآید).
خلاصه از همان روز ایشان در حین کار، محتواهایی که یاد داده بودیم را هم تولید میکردند و با مخاطبانشان به اشتراک میگذاشتند.
تعداد سفارشها با قیمت جدید خیلی زیاد شد و تقریبا داشت از دستشون در میرفت، به طوری که ناچار شدند بعد از یک هفته از کسی بخواهند که به عنوای نیروی کار در مغازه سبزی فروشی ما مشغول به کار شوند.
همه چیز شرایط خوبی گرفته بود و با یاد دادن چند ترفند در مورد اینکه چطور بهتر در شبکههای اجتماعی فعالیت کنند سعی کردیم از این بخش هم گذر کنیم تا بتوانیم از طریق دنیای آفلاین هم به ایشان کمک کنیم تا زودتر به اهدافشان برسند.
گام ششم: بازاریابی آفلاین
با پرسجویی که انجام دادیم متوجه این موضوع شدیم که مشتریان مورد نظر ما، یعنی خانمهای کارمند ( که اینجا معلمها بودند) بر طبق عادت، هر چند وقت یکبار دورهمی میگیرند و هر بار منزل یکی، دور هم جمع میشوند.
یکی از این معلمها مشتری قدیمی یا بهتر است بگوییم دوست خانم مرادی بود، با صحبتهایی که انجام دادیم، قرار شد اینبار تمام خوراکیها و غذاها با سبزیهایی که خانم مرادی تولید میکرد تهیه شوند البته قرار شد ماهم به آن مهمانی دعوت شویم ( چون از کیفیت کار مطمئن بودیم) ولی در عوض یک تخفیف خوب در این خرید و سه سفارش بعدیشون دریافت کنند.
کارتها آماده بود و آموزشهای لازم در زمینه صحبت کردن، معرفی کردن و نکات که باید توجه میشد داده شد و خانم مرادی در این مهمانی شرکت کردند.
ظاهرا همه چیز طبق روال پیش رفت و مهمانها بعد از تعریف از غذا( البته دستپخت صاحب خانه بود) به طور برنامه ریزی شده، وارد بحث تهیهی مواد اولیه شدن که دیگه فکر کنم بدانید چه اتفاقی افتاد. ( از همان حرفهای خانومانه که سبزی آش خیلی خوب بود که خوش طعم شده بود).
کارتهایی که طراحی کرده بودیم بهشان دادیم و با رفتار دوستانهای که خانم مرادی در مهمانی از خودش نشان داده بود، استقبال خوبی از شخصیت و محصولاتشان شد.
البته خانم مرادی بدون مشورت، ایدهی ارسال رایگان و تحویل درب منزل هم داخل مهمانی مطرح کرده بودند که خوشبختانه به دلیل محیط کوچک شهرستان، این هزینه زیاد نمیشد و شانسی به نفعشان درآمد.
این یکی از کارهایی بود که در بازاریابی آفلاین انجام دادیم و باعث شد تعداد مشتریها افزایش پیدا کند.
گام هفتم: مشتری مداری
این خانم در روستا و در یک منزل ویلایی قدیمی زندیگی میکردند و تولید محصولات هم در همین مکان انجام میشد. در این گام نکاتی در مورد طرز برخورد با مشتری و موارد دیگر را یاد دادیم تا بتوانند تعامل بیشتری با مشتریهای جدید داشته باشند.
به پیشنهاد خودشان حیاط منزل را با مقداری رنگ و گلدان زیباتر کردند و تصمیم بر این شد که در اولین فرصت و درآمد حاشیهای که براشون پیش آمد، در حیاط منزل، یک آلاچیق ساده و یک منقل گلی بسازند تا از مشتریهایی که دوست دارند به صورت حضوری برای خرید مراجعه کنند، در این مکان با چای پذیرایی شود.
گام هشتم: حفظ ارتباطات
هر مشتری جدید، وقتی خریدی انجام میداد باید اطلاعاتی مانند اسم، شماره موبایل و تاریخ تولد ازشون گرفته و در دفتری نوشته میشد.
قرار شد که هر بار به صورت تصادفی با چند نفر از شمارهها تماس گرفته شود و بعد از احوال پرسی در مورد رضایت آنها صحبت شود.
در روز تولد مشتریها برای آنها به صورت دستی پیام تبریک ارسال شود.
در روز تولید مشتریهای خیلی خاص، یک بستهی کوچک و زیبا، تشکیل شده از محصولات خودشان، به آنها هدیه داده شود، که باعث صمیمیت بیشتر و تبلیغ میشد.
گام نهم: ارزش
در این قسمت ایدههای زیادی در زمینه فروشگاه سبزی فروشی و سبزی خوردکنی داده شد اما با توجه به تازه کار بودن، فقط بسته بندی زیبا و تمیز، ارسال رایگان برای خریدهای زیاد، یک هدیه کوچم از محصولات به عنوان اشانتیون و... اکتفا کردیم.
گام دهم: خلاقیت و ایده پردازی
در این گام ما یکسری بسته هدیه با مقیاس، حجم و قیمتهای محتلف طراحی کردیم که شامل یک سبد سنتی و ترکیبی از مربا، ترشیجات، حبوبات بستهبندی شده و سبزیجات خشک شده معطر و گلدان بود ( چون ایشان منزل ویلایی داشتند و این شرایط برایشان وجود داشت که بتوانند گلهایی مانند کاکتوس و پتوس را پرورش دهند و البته از قبل این کار را انجام میدادند و از جنبه اقتصادی به آن توجه نمیکردند).
بعد از طراحی این سبدهای زیبا شروع به عکاسی و تولید محتوا کردیم و در اینستاگرام و واتساپ منتشر کردیم با این منظور که برای مهمانی، سوغات یاد هدیه از این سبدها میتوان استفاده کرد. بر خلاف تصورمان با استقبال خوبی مواجه شد.
ایدههایی هم برای مناسبتها مثل عید، محرم و... طراحی کردیم که بعدها آنها هم نتایج خوبی داشتند.
اینها ۱۰ گام مهمی بودند که ما جز به جز انجامشان دادیم و شاید باورتان نشودولی همه اینها تنها یک ماه زمان برد.
و اما نتیجه چه شد؟
- در همان ماه اول توانستند ۶ میلیون تومان درآمد کسب کنند که واقعا برای من و خودشان جذاب و خوشحال کننده بود.
- الان تقریبا سه سال از آن پروژه میگذرد و خانم مرادی منزل ویلاییشان را بازسازی کردند، داخل حیاط یک فواره و سه آلاچیق درست کردند و البته آن منقل یا تنور گلی هم به تحقق پیوست و شد مکان آماده سازی چای برای پذیرایی از مهمانها و مشتریها.
- مادرشان در حیاط منزل نان محلی میپزند که باعث جذابتر شدن فضا شده و هم یک درآمد برای شخص دیگر بوجود آمد.
- در همان حیاط دختر همسایه مغول پرورش گل هستند که هم بصورت جدا و هم در بستههای هدیه بفروش میرسد.
- بالاخرخ توانستند یک آشپزخانه بزرگ در حیاط بسازند تا کار تولید محصولات را در آنجا انجام دهند و سه نفر هم مشغول کار شدند.
- در مورد آخر هم باید بگوییم خانم مرادی به درآمد بالای ۲۰ میلیون تومان رسیدند.
سلام و وقت به خیر .ما در روستا یک باغ زیتون داریم .و در منطقه ای قرار داریم که دسترسی به انواع محصولات میوه خشک و ترشی و زیتون و روغن زیتون و رب های خانگی انار و …. را داریم .به نظرم رسید ،با توجه به دسترسی که به محصولات داریم ،آیا میتوانیم در فردیس کرج با توجه به این که ما سکونت دائم در کرج داریم ،یک مغازه سبزیجات آماده رهن و کرایه کنیم؟؟ما هیچ تجربه ای در این زمینه نداریم .انا میخواهیم مغازه ای داشته باشیم که بتوانیم محصولات محلی و طبیعی باغ خودمون و بستگانمون را در آنجا بفروشیم .با توجه به این که باغداری شغل پر ریسکی است و نمیشود انتظار درآمد مناسب داشت و مخارج زندگی که خیلی بالارفته است .شما میتوانید ما رو راهنمایی کنید ؟؟که با رهن یک مغازه کوچیک ما بتونیم کارمون را شروع کنیم ؟
من دو ساله کناف و سقف کاذب کار میکنم، خیلی تلاش میکنم و گاهی احساس میکنم تلاشم بیهودست، چطور میتونم از راهنماییاتون استفاده کنم برای رشد شغلیم؟
سلام،خداقوت
واقعا عالی بود،گاهی فکر نمیکنیم کارهای یه این سادگی میتونه انقدر به رشد شغلمون و رسیدن به اهدافمون کمکمون کنه،دمتون گرم،واقعا انرژی و انگیزه گرفتم